مبانی کار افرینی دکتر غلامحسین حسینی نیا2-30
نوشته شده توسط : محمد رضا ثمری

 

 

arm6

 

مرکزآموزشهاي الکترونيکي دانشگاه تهران

دانشکده کارآفريني

گرايش توسعه

 

نقش ارزش ها  در ترويج کارآفريني و ايجاد توسعه

 

استاد:

دکتر حسینی نیا

 

 

 

تهيه و تنظيم:

روح الله صبح

 

 

 

شماره دانشجويي:6601920020

 

 

 

                                

چکيده

امروزه بسياري از کشورهاي جهان و همچنين انديشمندان گفته شومپيتر مبني بر کارآفريني موتور توسعه را پذيرفته اند، و خط مشي گذاران سعي دارند که از اين اهرم توانا در ايجاد توسعه و رفاه کشور خويش بهره بگيرند. از جمله عوامل مهمي که مي تواند در ترويج کارآفريني و در نتيجه ايجاد توسعه در کشور موثر باشد، محيط فرهنگي کارآفرينانه است. آنچه در اين نوشته مورد بررسي قرار مي گيرد اين است که آيا ارزش ها و فرهنگ اسلام با کارآفريني سازگار است يا مانعي در رشد و توسعه آن مي باشد.

واژگان کليدي: توسعه، کارآفريني، ارزش ها و فرهنگ اسلامي

 

نقش کارآفريني در توسعه

در سالهاي اخير به نقش کارآفريني در توسعه اقتصادي توجه زيادي مي شود(ونکرز و توريک[1]،1999 :29). بطور کلي از دهه 1980 نويسندگان زيادي کارآفريني را به عنوان عامل توسعه اقتصادي مورد مطالعه قرار دادند. نتايج حاصل، آن را يکي از مهمترين ابزارهاي توسعه معرفي کردند(هانيفي[2]،2003 :101). کارآفرينان نقش خاصي در پيشبرد اقتصادي، اجتماعي يک کشور ايفا مي کنند.کارآفرينان عاملان تغييري هستند که به منظور ايجاد رفاه فعاليت هاي اقتصادي مي دهند. بدين صورت که موجب خود اشتغالي شده و راههاي درآمد را براي ديگران فراهم مي کنند(موهانتي[3]،2007 :104).

افراد کارآفرين چيزهاي متعارف را بر هم مي زنند و ترکيب جديد از عوامل توليد ايجاد مي کنند. اين افراد نه تنها نقش يک نوآور بازي مي کنند بلکه همچنين به پيشرفت اقتصادي نيز کمک مي کنند. چنين افرادي فرصت هاي جديد، ريسک پول شان، و شانس را در نظر مي گيرند، ومنابع رادر روش هايي غير معمول براي نوآوري و ايجاد محصولات جديد، فنون نوين توليد، طرح کالا يا خدمات ترکيب مي کنند. اين افراد که به عنوان عاملان تغيير، نقش نوآوران و فرصت گرايان را ايفا مي کنند و به رفاه مالي کمک مي کنند، کارآفرينان هستند. اين دليل تاکيد بسياري از مورخان اقتصادي در نقش آن در فرآيند رشد و توسعه اقتصادي- اجتماعي است بطور کلي کارآفريني بذر توسعه را مي پاشد(ناندن[4]،2007 :3).

کارآفرينان فرصت ها را در دل آشوب ها تشخيص مي دهند، و از اين فرصت ها به گونه اي استفاده مي کنند که بتوانند براي خود و جامعه اي که در آن زندگي مي کنند، ايجاد ارزش کنند. بنابراين کارآفريني صرفاً ايجاد شغل و يا راهي براي کسب درآمد نيست بلکه کارآفرينان ضمن تلاش براي تامين زندگي خود، نسبت به ديگران نيز يک تعهد اجتماعي دارند، يعني تلاش مي کنند که فعاليت هاي شان براي جامعه نيز ثمري داشته باشد.

کارآفرينان نقش مهمي در زندگي اجتماعي بازي مي کنند. آنها وظايف اقتصادي را انجام مي دهند که اشتغال را افزايش مي دهد، سازمان هاي نوين ايجاد مي کنند، روش ها و فرآيندهاي جديد توليد کشف مي کنند، و ديگر فعاليت هاي کسب و کار که موجب ارتقاء رفاه جامعه مي گردند  را انجام مي دهند(هانيفي،2003 :101)

GEM در يکي از گزارش هاي خود بيان کرد که کارآفريني براي موفقيت اقتصاد ضروري است. کشورها را در ايجاد مشاغل جديد توانا مي سازد، و همچنين باعث ايجاد رونق بويژه در حوزه هاي ضعيف- مي شود. بطور کلي با توسعه دادن فرصت هاي کارآفرينانه براي همه يک اقتصاد پويا و درخشان ايجاد مي شود(هويت،2002 :2)

يکي از راههاي نوآوري کارآفرينان که شومپيتر اشاره کرد ارائه روش هاي جديد توليد بود. کارآفرينان با کشف راههاي نوين که مقرون به صرفه تر باشند باعث کاهش هزينه شده و به مصرف کنندگان کمک مي نمايند. لذا کارآفرينان با کاهش هزينه و بهبود کارايي موجب ايجاد ارزش در جامعه مي گردند(هالبرت[5]،2002 :157). از يک چشم انداز کلي اجتماعي، اقتصادي و سياسي، کارآفرينان اغلب به ايجاد رفاه، ايجاد شغل، و کيفيت بالاتر زندگي کمک مي کنند(ماتلي[6]،2005 :666). لذا امروزه کشورهاي جهان گفته شومپيتر[7] مبني  بر اينکه کارآفريني موتور توسعه است، را پذيرفته اند(جهانيان، 1385 :7). چرا که کارآفريني نقش اجتناب ناپذيري در بهبود بهره وري و ارتقاء رشد اقتصادي دارد(چن و ديگران[8]، 2005 :529). در واقع کارآفريني با موفقيت فردي، سازماني و ملي مترادف است(ماتلي[9]،2005 :670). اين امر در مدل مفهومي ارائه شده توسط سازمان ديده بان کارآفريني جهاني به خوبي به تصوير کشيده شده است(شکل1).

شکل1: نقش کارآفريني در توسعه، مدل مفهومي GEM (برگرفته از گزارش هاي GEM)

 

در حقيقت رشد يا فقر يک کشور بستگي به کارآفريني مردم دارد. مردم کارآفرين شمّ اقتصادي دارند واز موقعيت هاي کارآفريني بهترين استفاده را  مي کنند. زماني که کارآفريني به عنوان يک شغل توسط بسياري از اعضاء جامعه پذيرفته شود، توسعه در آن جامعه تسريع مي يابد(سالارزا، 1376 :1). پيداست که امروزه کسي به نقش مهم کارآفريني در توسعه شک نخواهد کرد. اما چگونه بايد کارآفريني را در جامعه ارتقا داد؟ يکي از عوامل موثر بر توسعه کارآفريني محيط است. در اين نوشته تلاش مي گردد که نقش محيط فرهنگي و ارزشي اسلام بر توسعه کارآفريني بيان گردد.

 

محيط

ديدگاه هاي متداول مکاتب مديريتي، از هر پارادايمي که باشند اساس آنها را يک اصل واحد تشکيل مي دهد. مبناي اين اصل ديدگاه سيستمي است. اين اصل بيان مي دارد که هيچ سازماني در خلاء فعاليت نمي کند. همه سازمان ها در درون يک محيط محصورند. محيطي که بسيار بزرگ تر از خود آنها است. و اما مهم تر اينکه سازمان ها چه بخواهند يا نه، با اين محيط ارتباطي متقابل دارند. ميزان تاثير گذاري سازمان بر محيط به اندازه سازمان، نوع فعاليت و متغيرهاي ديگري بستگي دارد. گاهي اين تاثير بسيار ناچيز و غير قابل ملموس است. در حاليکه يک شرکت چند مليتي با تکنولوژي بالا، تاثير قابل ملاحظه اي بر محيط مي گذارد. اما سازمان از هر نوعي که باشد، به شدت از محيط خود تاثير مي پذيرد. زيرا محيط نيازمندي هاي آن را تامين مي کند، ستاده هاي آن را خريداري مي کند، و مهم تر اينکه بستر ارزشي و فرهنگي براي فعاليت آن فراهم مي کند. اگر محيط با فعاليت هاي کارآفرينانه سازگار نباشد بزرگترين مانع براي کارآفريني خواهد بود.

در حاليکه يک محيط حمايتي کارآفرينان را تشويق مي کند که به تعقيب فرصت هاي کسب و کار بپردازند. بنا به اعتقاد کالوريد و آبلج[10]، درک يک محيط حمايتي و پر منبع در تصميم کارآفرينان جهت پيگيري فرصت ها بسيار حياتي است. آبتي[11] معتقد است که کارآفرينان بايد حوزه اي را براي فعاليت انتخاب نمايند که همه عناصر کليدي براي موفقيت وجود دارند يا اينکه فعالانه در حال توسعه هستند(لين و ديگران[12]،2006 :172-171). به اعتقاد ميسن[13] کنار آمدن با محيطي که پيوسته در حال تغيير است، احتمالا مهم ترين عامل در تعيين موفقيت يا شکست در يک سيستم تجارت آزاد به شمار مي رود(کوراتکو و هاجتس،1383 :240).

محيط شامل بعد هاي مختلفي است، يکي از اين ابعاد بسيار مهم بعد فرهنگي و ارزشي است. ابعاد فرهنگي و ارزشي هم خود بر فعاليت هاي کارآفرينانه تاثير مستقيم مي گذارند و هم اينکه به واسطه ديگر عوامل تاثيري غير مستقيم دارند. در ادامه اين ابعاد تشريح مي گردد.

محيط فرهنگي

فرهنگ در بحث کارآفريني مقوله مهمي است، زيرا نگرش افراد را نسبت به کارآفريني مشخص مي کند. در هر     دوره اي مدل هاي خاص کارآفريني مطابق با نيازهاي خاص آن جامعه شکل مي گيرد. در سطح بين المللي تنوع گسترده اي از مفهوم کارآفريني وجود دارد که هريک به ميزان متفاوتي رفتار کارآفرينانه را تقويت و حمايت مي کند. بر طبق نظر جونيت و وارنر[14] اگر فرهنگي ارزش هاي طرفدار کارآفرينانه[15] داشته باشد، انکوباتوري براي کارآفريني خواهد بود. معکوس آن نيز درست است. در جوامعي که کارآفريني با گران فروشي، سفته بازي، بي حرمتي و جرم مخدوش شده است، نشان مي دهد که کارآفريني به خوبي درک نشده است. نمونه آن شيکاگو در دهه 1930 و تعدادي از اقتصادهاي انتقالي اروپاي شرقي در دهه 1990 است. گرچه ممکن است که بسياري از صاحبنظران همچون بتمن[16] اين منفي بودن را مرحله اي غير قابل اجتناب از توسعه انتقالي تلقي کنند، اما ممکن است که يک ارزش ضد کارآفرينانه را ترويج و تثبيت نمايد(موريسون[17]،2000 :63).

تيب[18] فرهنگ را به صورت زير تعريف مي کند: "مجموعه اي تاريخي شامل ارزش ها، نگرش ها و مفاهيم فرا گرفته شده مشترک بين اعضاء يک جامعه معين، که بر جنبه هاي مادي و غير مادي زندگي افراد تاثير مي گذارد. اعضاء جامعه اين خصوصيت هاي مشترک را طي مراحل متفاوت فرآيند جامعه پذيري زندگي شان در نهادها، نظير خانواده، مکتب دين، مدارس تعليم و تربيت، و بطور کلي در جامعه فرا مي گيرند". در اعتقاد هال فرهنگ يک الگوي تعهد است درباره اينکه مجموعه اي از افراد چگونه بايد فکر کنند، چگونه عمل کنند، احساس کنند و غيره(موريسون،2000 :61-60).

هاف استد فرهنگ ملي را برنامه ذهني جمعي مردم يک کشور معين تعريف مي کند. مطالعه مشهور هاف استد در بررسي فرهنگ جوامع مختلف بر اساس چهار بعد صورت گرفت:

1.     فاصله قدرت[19] : ميزان نابرابري بين افراد جامعه

2.     اجتناب از عدم اطمينان[20] : ميزان تاکيد افراد يک کشور بر موقعيت هاي استاندارد نسبت به وضعيت هاي غير استاندارد

3.     فردگرايي[21] : تاکيد بر فرد يا جمع در هنگام عمل

4.     مردسالاري[22] : ميزان تاکيد بر ارزش هاي مردانه نظير قطعيت، رقابت و موفقيت نسبت به ارزش هاي زنانه روابط شخصي صميمانه و غيره(همان؛ ژائو[23]،2005 :29)

5.     گرايش بلند مدت[24] : گرايش بلند مدت بر زندگي نيک در اين دنيا با صرفه جويي و پافشاري به عنوان محاسن کليدي، دلالت دارد(موريسون، همان). البته موريسون به نقل از هاف استد اين بعد را بيان مي کند، که در منابع ديگر کمتر به آن اشاره شده است. با اينحال، بايد گفت که بعد گرايش بلند مدت در کارآفريني حائز اهميت است، زيرا عموما در کارآفريني بويژه در مورد تاسيس شرکت جديد لازم است که کارآفرينان ديدي بلند مدت داشته باشند. هر شرکت در ابتداي راه اندازي خويش مدتي هزينه بر بوده و تا مرحله سود دهي نياز به زمان دارد. پس لازم است که کارآفرينان ديد بلند مدت داشته باشند.

به اعتقاد هاف استد در کشورهايي که فرد گرايي و فاصله قدرت کم است، رشد اقتصادي بالايي دارند و به نوآوري تمايل دارند. کشورهاي با فاصله قدرت بالا اغلب ساختار سلسله مراتبي متمرکزي دارند که سدي در مقابل نوآوري هستند. در حاليکه کشورهاي با فاصله قدرت کم ساختاري مسطح دارند و منشاء[25] نوآوري  هستند. جوامعي که اجتناب از عدم اطمينان پاييني دارند و بيشتر تمايل به پذيرش ريسک دارند، در مقابل تغيير کمتر مقاومت مي کنند. به زعم هاف استد کشورهاي با اجتناب از عدم اطمينان پايين و فاصله قدرت کم به احتمال بيشتر کارآفريني و نوآوري را مي پذيرند. بطور مثال استراليا داراي فرهنگي با فاصله قدرت کم و اجتناب از عدم اطمينان پاييني است، بر اين اساس در استراليا کارآفريني و نوآوري ارزشمند بوده و تشويق و ترغيب مي گردد(ژائو،2005 :29).

 

فرهنگ اسلام و کارآفريني

در اينجا ارتباط فرهنگ با کارآفريني را بر اساس همين شاخص هاي هاف استد مي سنجيم. بر اساس نتايج هاف استد فرهنگ هايي زمينه ساز و مشوق کارآفريني هستند که جمع گرا باشند، فاصله قدرت کم باشد، سطح ريسک پذيري بالايي دارند،و گرايش بلند مدت دارند. اکنون بايد ديد که اين معيارها تا چه اندازه با آموزه ها و دستورات اسلامي سازگارند. در دين اسلام بر کار گروهي، مردم گرايي، مشورت و به طور اجتماعي زندگي کردن انسان ها تاکيد زيادي شده است. در هيچ کجا از تعاليم اين دين مقدس بر فرد گرايي، گوشه نشيني، دوري از مردم حتي اگر براي عبادت خدا باشد توصيه نشده است.  گرچه عبادت امري نيکو و واجب است اما نبايد فردي تمام زندگي خود را به عبادت در انزوا و دور از مردم اختصاص دهد.

يکي از اهداف و تلاش هاي اسلام ايجاد برابري و عدالت ميان انسان ها بوده است. هيچ گاه ثروت، مقام، تخصص و غيره به عنوان ملاک برتري افراد مشخص نشده است. چنانکه خداوند مي فرمايد برترين فرد در نزد خدا با تقواترين فرد است. لازم به ذکر است که تقوا و درستکاري انسان ها نيز در نزد خداوند مشخص خواهد شد، بنابراين نبايد افراد براساس ديدگاه خويش تقواي ديگران را بسنجند، بلکه بايد رفتاري يکسان با همگان داشته باشند.

به زعم صاحبنظران کارآفريني، ريسکي که کارآفرينان مي پذيرند يک ريسک منطقي و حساب شده است، به عبارت ديگر، کارآفرينان به دنبال قمار نيستند. مفهوم توکل با اين ريسک منطقي ارتباط بسيار نزديکي دارد. گرچه در باور عمومي از توکل برداشت نادرستي شده است اما مفهوم اصلي آن بيان مي کند که هر کسي بايد تلاش خود را براي رسيدن به هدف خويش انجام دهد و از نا ملايمت ها و مشکلات نترسد و به خدا توکل کند. در واقع توکل در اسلام به معني پذيرش ريسک هاي منطقي و داشتن اميد به خدا براي موفقيت است.   

آموزه هاي اسلام عامل مهمي در گرايش افراد به اهداف و برنامه هاي بلند مدت هستند. در اسلام افراد نبايد صرفاً براي نيل به اهداف خود تلاش نمايند که بخواهند هر چه زودتر آن را کسب کنند، بلکه بايد سعي نمايند که به اقشار مختلف جامعه خدمت کنند. بحث آثار ما تاخر که در اسلام مطرح است انگيزه زيادي ايجاد مي کند که افراد براي آينده هاي دور و حتي نسل هاي بعد برنامه ريزي کنند.

همان طور که تشريح شد آموزه هاي اسلام نه تنها با معيارهاي موفقيت کارآفريني مخالفت ندارند بلکه شديداً از آنها حمايت مي نمايند و در نتيجه مي توان گفت فرهنگ اسلام اصولاً خود فرهنگي کارآفرينانه بوده و بستر فرهنگي مناسبي براي توسعه کارآفريني فراهم مي کنند.

نکته مهم ديگر در مورد فرهنگ، پذيرش فرهنگ ملل ديگر است. زماني که دو فرهنگ با هم تماس و تعامل مداومي داشته باشند هر يک به ميزاني بر ديگري تاثير گذاشته و از آن تاثير مي پذيرند. طبعا فرهنگ قويتر تاثير بيشتري بر فرهنگ ضعيف خواهد گذاشت. اين تاثير پذيري را اصطلاحا فرهنگ پذيري گويند. به عبارت ديگر فرهنگ پذيري به ميزان پذيرش عناصر يک فرهنگ يا فرهنگ هاي ديگر اشاره دارد.

حال با توجه به فرهنگ غني اسلام چگونه مي توان با بهره گيري از عناصر فرهنگ هاي ديگر بويژه فرهنگ غرب، نيازهاي لازم را تامين نموده و يکپارچگي نظام فرهنگي را نيز حفظ نمود. اصول اسلامي هرگز با گرفتن عناصر سازنده فرهنگ هاي ديگر نه تنها مخالف نبوده بلکه به شدت مورد توصيه قرار داده است. اسلام پذيراي هر عنصر فرهنگي است که در کشف واقعيت يا بهره برداري از آن موثر باشد. نظير آن مي توان به علم اشاره کرد. چنانکه در کتاب الهي بر کاوش تاکيد فراوان شده است. پيامبر نيز فرمود: به دنبال علم برويد حتي اگر در چين باشد(سعيدي کيا،251:1385). بنابراين در فرهنگ دين مبين اسلام، با پذيرش عناصر فرهنگ هاي ديگر به شرط سازنده بودن هيچ مخالفتي وجود ندارد.

 

محيط ارزشي

در هر جامعه اي ارزش ها شکل دهندة رفتار افراد در جامعه هستند. ارزش ها مشخص مي سازند که انجام چه عملي

و يا حتي چه نوع تفکري درست بوده و کدام يک نادرست است. آنچه که ارزش هاي يک جامعه را تعيين مي کند، ايدئولوژي حاکم بر جامعه است.

ايدئولوژي سيستمي از ايدهها و قضاوت هاي روشن و صريح و عموماً سازمان يافته اي است که موقعيت يک گروه ، ياجامعهرا توجيه وتفسير و تشريح مي نمايد . اين سيستم با الهام ، تاثير پذيري شديد ارزشها ، جهتيابي معين و مشخصي را برايکنشهاي اجتماعيآن گروه يا جامعه پيشنهاد مي نمايد و ارائه مي دهد . بنابراينبراساس تعريف فوق ايدئولوژي در درونفرهنگبه عنوانمجموعه اي کاملاً بهم پيوسته ، هماهنگ و سازمان يافته از ادراکات و ارائه کنندهنظرات محسوب مي گردد و به همين دليل مي توان از آن به عنوان يک سيستم نام برد(بهنيا،1382)[26].

ايدئولوژي مفهوم پيچيده اي دارد، در شکل اصلي اش مجموعه اي از ايده ها و اعتقادات است که موضوعي را ترويج مي کند[27]. ايدئولوژي، جهان بيني يا چهارچوب ذهني ما است[28]. به عبارت ديگر، دانش يا اعتقاداتي که توسط يک جامعه گسترش يافته و به عنوان بخشي از ارزش ها پذيرفته شده است[29]. يعني ايده ها، اعتقادات و هنجارهاي خاص يک جامعه در يک دوره زماني معين[30]. آنچه از اين تعريف استنباط مي شود اين است که ايدئولوژي پديده اي قطعا ثابت نيست و در صورت عدم پاسخگويي به نيازهاي جامعه حذف خواهد شد.  سايت "مرکز تاريخي[31]" آمريکا ايدئولوژي را به صورت زير تعريف کرده است: مجموعه اعتقادات و اهداف اجتماعي و سياسي که تصميمات و اقدامات گروه يا جامعه اي را شکل مي دهد[32].

مي توان از اين تعريف ها چنين نتيجه گرفت که ايدئولوژي يا اعتقادات يک جامعه مجموعه اصول، باورها، ارزش ها و رفتارهايي است که بافت کلي جامعه را در جهت خاصي هدايت مي کند، بدين مفهوم که به برخي از اعمال مشروعيت مي دهد و برخي ديگر را مردود مي شمارد، برخي از ايده ها را تشويق مي کند و برخي ديگر را منع. ايدئولوژي يک قانون نيست، عرف است. اما اين عرف در جامعه تا حد زيادي لازم الاجرا است. اعتقادات بستري براي فعاليت هاي اجتماعي هستند. هر فردي در زندگي جمعي خويش و حتي در بسياري موارد زندگي شخصي اش به اصول اعتقادي و ارزشي جامعه وابسته است. اين وابستگي به دو صورت است، يا هنجارهاي اجتماعي فرد را وادار مي کنند که عليرغم خواسته اش به شيوه خاصي عمل کند و يا فرد خود را متعهد به اجراي اصول مي داند، يعني مصلحت را در اجراي اصول مي بيند. در هر صورت ارزش هاي اعتقادي يک جامعه تاثير قابل ملاحظه اي بر رفتار جمعي و فردي يک جامعه دارند. يکي از اين رفتارها، رفتار کارآفرينانه است. مطالعات نشان مي دهد که برخي از اصول اجتماعي موجب ترويج و برخي ديگر سد راه کارآفريني هستند. شناسايي اصول ارزشي جامعه کمک مهمي به رفع اين معضل خواهد کرد.

اما ديدگاه اسلام در مورد کار و کارآفريني چيست؟ آيا ارزش هاي اسلامي با گسترش کارآفريني تعارضي دارند؟ در ادامه به بررسي ديدگاه اسلام مي پردازيم.

 

ارزش هاي اسلامي و کارآفريني

امروزه تلاش بسياري از مديران سازماني و همچنين روانشناسان متمرکز بر اين است که حس اعتماد به نفس را در انسان برانگيزانند، چون اعتماد به نفس را محرکي مهم براي تلاش فرد عنوان مي کنند. دين اسلام با تاکيد بر عمل فرد اين احساس را در فرد تثبيت مي کند. در دين اسلام سرنوشت انسان را عمل او تشکيل مي دهد. يعني هر چه هست عمل است و سعادت بشر در گرو عمل اوست. قرآن کريم مي فرمايد: براي بشر جز آنچه که کوشش کرده است هيچ چيز وجود ندارد[33]. اين تعليم يکي از بزرگترين تعليمات براي حيات يک ملت است. اگر ملتي بداند که خودش بايد سرنوشتش را تعيين کند، وابسته به تلاش خويش مي شود. و متوجه مي شود که هيچ چيز شرايط را به نفع وي تغيير نمي دهد مگر سعي و کوشش خويش؛ و اين عامل بزرگي براي پويايي و تلاش است. چنانکه ويل دورانت مي گويد هيچ ديني به اندازه اسلام پيروانش را به قدرت فرا نخوانده است(سعيدي کيا،1385 : 255).

اما در عمل چگونه بوده ايم؟ ديني با اين عظمت، امروز پيرواني ضعيف و عقب افتاده دارد. بسياري از ممالک اسلامي در فقري وحشتناک بسر مي برند، اين در حالي است که بسياري از اين کشورهاي فقير مسلمان منابع طبيعي و موهبت الهي زيادي دارند. ريشه مشکل کجاست؟ به باور دانشمند فرزانه، اقبال لاهوري، نقص در تفکر مسلمين است. و گرنه ارزش ها و قوانين اين دين بزرگ همگي حامي کار و تلاش و کسب ثروت است. برداشت هاي غلط و ديدگاه نادرست ما نسبت به اين ارزش ها موجب شده است که کارآفريني در جوامع اسلامي ضعيف باشد.

برداشت ما از دين تقدير گرايي است. بر اين اساس سرنوشت انسان نه در اختيار او بلکه وابسته به تقدير است. بسياري از تلاش ها تحت عنوان دخالت در امور خدا باطل و مردود شمرده مي شود. اين نگرش نه تنها محرکي براي کار و تلاش نخواهد بود، بلکه به عنوان مانعي بزرگ در مقابل آن است.

 

توکل

در اسلام بر توکل تاکيد فراوان شده است. بعضي از مسلمانان توکل را چنان مي پندارند که بايد کارهها را به خدا واگذار کرد، و به تلاش خود نبايد دل بست. در واقع در هر کاري که نخواهند خود تلاش کنند و يا آن را تا حدي بيشتر از توان خود و مشکل بپندارند، با توکل کردن بر خدا، عاقبت آن را به خدا واگذار مي کنند. در صورتي که توکل در اسلام مفهومي پويا دارد. يعني هر جا که قرآن مي خواهد انسان را وادار به انجام کاري بکند و ترس و بيم را از او بگيرد، بحث توکل به خدا را بيان مي کند. فلسفه توکل اين است که در محيطي پر از ابهام و مخاطره، به جاي تسليم شدن و پا پس کشيدن، بايد با توکل بر خدا نهايت سعي و تلاش خويش را بکند. اعتقاد به توکل در مفهوم صحيح آن به رشد کارآفريني کمک زيادي مي کند، زيرا همانطور که پيش تر ذکر شد کارآفريني متضمن ريسک پذيري است و اعتقاد به توکل، به فرد کمک مي کند که با توکل بر خدا خطرها را پذيرفته و با درايت و دورانديشي مسيرهاي پر ابهام را درنوردد(سعيدي کيا،1385 :256-255).

 

 

زهد و دنيا گرايي

در باور عاميانه انسان زاهد و پارسا به کسي گفته  مي شود که به حداقل دارايي دنيا بسنده کرده و اصطلاحا قناعت پيشه کند. در اين ديدگاه افرادي که سعي دارند از دنيا و تعلقات آن هر چه بيشتر فاصله بگيرند زاهد ناميده مي شوند. يعني ثروت و ثروت اندوزي ذاتاً امر ناپسند و مطرودي تلقي مي گردد. اما بايد گفت که اسلام با چه ثروتي مخالف است، ثروت نامشروع يا هر ثروتي؟ بر اساس اسلام هر ثروتي که موجب اذيت و آزار ديگران شود، و يا اينکه منشاء ثروت، شيوه کسب آن، راههاي خرج آن نادرست و زيان آور باشد ناپسند تلقي مي گردد. و گرنه اسلام با ثروت و ثروت اندوزي نه تنها مخالفتي ندارد بلکه شديدا از آن حمايت و پشتيباني مي کند. آموزه هاي اين دين مبين هرگز بر گوشه نشيني و عزلت تاکيد نکرده اند. بي شک، سازنده دانا اين نعمت ها را بيهوده  و به عبث نيافريده است، هدف نهايي از وجود همه آنها خدمت به بشريت است. در بياني منطقي تر، مي توان گفت که عدم استفاده از اين نعمت ها همچون استفاده ناصحيح از آنها خطايي بزرگ و امري ناپسند عنوان مي گردد. بنابراين فرد معتقد هميشه تلاش خواهد کرد که از نعمت هاي الهي به شيوه اي صحيح، بيشترين استفاده را بکند.

زهد در اسلام بيانگر همان اخلاق کارآفريني است، يعني کسب منافع خويش به شرط عدم لطمه زدن به ديگران، بنابراين آنچه در اسلام تاکيد مي گردد ثروت ستيزي نيست بلکه اجتناب از کسب ثروت نامشروع و زيان آور براي جامعه و رعايت اخلاق کارآفريني است.

 

نرخ بهره

در پژوهشي که نگارنده انجام داد يکي از مشکلاتي که کارآفرينان بر آن تاکيد داشتند نرخ بهره بالاي وام هاي بانکي بود. در کشورهاي توسعه يافته به منظور توسعه کارآفريني وام هاي با بهره پايين و يا بدون بهره ارائه مي دهند. اين موارد بيانگر اهميت قابل ملاحظه و نقش موثر پايين بودن نرخ بهره و يا عدم وجود بهره در وام هاي کارآفريني براي توسعه و ترويج کارآفريني است. در اسلام نيز بر ممنوعيت بهره تحت عنوان ربا تاکيد بسيار زيادي شده است. واضح است ممنوعيت بهره در اسلام نه تنها با توسعه کارآفريني و در نتيجه ايجاد توسعه در کشور ناسازگاري ندارد، بلکه تاثير قابل توجهي در توسعه خواهد داشت.

براساس آنچه که گفته شد مي توان نتيجه گرفت که موازين و اصول اسلامي با کارآفريني نه تنها هيچ گونه تعارضي ندارد بلکه آن را تشويق و ترغيب مي کند. اما تفسيرهاي نادرست موجب شده است که سدهاي زيادي در مقابل کارآفريني به وجود آيد. نقش آموزه هاي اسلام در رشد کارآفريني و در نتيجه ايجاد توسعه در الگوي زير نشان داده شده است.

 

 

 

 

منابع:

1.     سالارزا، مليتو، اس .(1376). "مقدمه اي به کارآفريني و تحقيق و توسعه سازمان ها  و بنگاههاي کوچک" ، با همکاري انستيتو صنايع کوچک دانشگاه فيپلين، ترجمه سيامک نطاق، تهران، انتشارات بصير، چاپ اول.

2.     سعيدي کيا، مهدي .(1385). " اصول و مباني کارآفريني" ، تهران، انتشارات کيا، چاپ چهارم.

3.     کوراتکو، دانلد اف؛ هاجتس، ريچارد ام. (1381). "نگرش معاصر بر کارآفريني" ، ترجمه ابراهيم عامل مهرابي، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، چاپ اول

 

4.         Chen, Jin ; Zhu, Zhaohui ; Anquan, Wang .(2005). "A system model for corporate entrepreneurship" , International Journal of Manpower, vol. 26, no.6, pp. 529-543

5.         Hannafey, Francis T. (2003). “Entrepreneurship and Ethics: A Literature Review”, Journal of Business Ethics, No.46, pp.99–110.

6.         Hulbert, Carig .(2002). "Entrepreneurship in Today's Power Industry" , World Energy, vol.5, No.3, pp.157-160

7.         Lin, Bou-Wen; Li, Po-Chien; Chen, Ja-Shen .(2006). " Social capital, capabilities, and entrepreneurial strategies: a study of Taiwanese high-tech new ventures" , Technological Forecasting & Social Change, No.73, pp.168–181

8.         Matlay, Harry .(2005). "Viewpoint Researching entrepreneurship and education, Part1: what is entrepreneurship and does it matter?" Education + Training, vol. 47, no. 8/9, pp. 665-677

9.         Mohanty, Sangram Keshari .(2006). "Fundamentals of Entrepreneurship" , Second Printing, Prentic Hall of India private Limited, New Delhi.

10.      Morrison, Alison .(2000). "Entrepreneurship: what triggers it?" International Journal of Entrepreneurial Behavior & research, vol.6, no.2, pp.59-71, MCB University Press

11.      Nandan, H. (2007). "Fundamentals of Entrepreneurship" , Prentic-Hall of India Privat Limited, newDelhi

12.      Wennekers, Sander; Thurik, Roy .(1999). " Linking Entrepreneurship and      Economic Growth" , Small Business Economics, No. 13: 27–55, 1999.

13.      Zhao, Fang .(2005). "Exploring the synergy between entrepreneurship and innovation" , International Journal of Entrepreneurial Behavior & research, vol.11, no.1, pp.25-41

 

14.      www.daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php

15.      [1]www.school-portal.co.uk/GroupHomepage.asp

16.      www.englishbiz.co.uk/grammar/main_files/definitionsa-m.htm

17.      www.darkwing.uoregon.edu/~mmoss/GLOSSARY.HTM

18.      www.lancs.ac.uk/staff/mladww/fren233/233%20cinematic%20terms.doc

19.      www.historycentral.com/Civics/I.html



[1]- Wennekers and Thurik

[2]- Hannafey

[3]- Mohanty

[4]- Nandan

[5]- Carig Halbert

[6]- Matlay

[7] - Schumpeter

[8] - Chen et al

[9] - Matlay

[10]- Kolveried & Obloj

[11]- Abetti

[12]- Lin et al

[13]- Richard O. Mason

[14]- Joynt and Warner

[15]- Pro-entrepreneurship

[16]- Bateman

[17]- Morrison

[18]- Tayeb

[19]- Power distance

[20]- Uncerteinty avoidace

[21]- Individulism

[22]- Masculinity

[23]- Zhao

[24]- Long-term orientation

[25]- Conducive

[26]- www.daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php

[31]- History Central

[33] - «و ان لیس للانسن الا ما سعی» سوره نجم، آیه 39





:: بازدید از این مطلب : 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 3 مهر 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: